کشاورزی 1
واحد اندازه گیری زمین
کشاورزی زیر بنای اقتصاد جوامع سنتی است . می توان به یقین گفت اصلی ترین راه در آمد پیشینیان در بنار ، کشاورزی بوده است . داشتن زمین های زراعی و وجود آب رودخانه و آبِ شیرین در بنار ، در قحط سالی های پیاپی باعث شده بود که بنار بیشترین مهاجر را در خود جای بدهد به تعبیری دیگر ، این روستا یکی از مهاجر پذیر ترین روستاهابوده . نگاهی اجمالی به خانواده هایی که بین 100 تا 200 سال گذشته به این روستا آمده اند ، موید این مطلب است . ( در این مورد بحث گسترده ای در آینده خواهیم داشت ) . کشاورزی در این روستا به شیوه های سنتی رایج بود . کشاورز بنار در فصل کاشت ، هر روز صبح زود پیش از دمیدن سپیده ، با پای برهنه و شکم گرسنه به بیابان می رفت و همان جا در زمین زراعی نمازش را می خواند و به کشاورزی می پرداخت . پیش از ورود به این مقوله و بیان جزییات کشاورزی ، لازم است ابتدا واحد های اندازه گیری زمین های زراعی بیان شود :
1- گا ( گاو – فرد ) gaa: این واحد معادل پنج من بذر افشان زمین بوده و مثلا می گفتند فلانی ده گای زرات دارد . اگر چه نحوه ی بذر افشانی ممکن است فرق کند و یک نفر زمینی را تُنُک (پراکنده ) و کسی دیگر زمینی را مَشت ( فشرده ) تخم بدهد ( بذر بپاشد ) اما این واحد ، میزانی تقریباً یکسانی را در ذهن مردم مجسم می کرده است . منظور ازواحد من نیز در بنار 75 کیلو گرم است که به « منِ هاشم » معروف است .
2- نیمه ی زرات nimey – zeraat : این واحد به زمینی گفته می شد که بتوان دو و نیم من هاشم در آن بذر پاشید . نیمه ی زرات ( نیمه ی زراعت ) در واقع نصف یک گا ی زرات است .
3- یه پُی زرات ( یک پای زراعت ) ye-poy-zeraat : نصف نیمه ی زراعت را یک پای زراعت می گفتند . در واقع به زمینی گفته می شد که کشاورز می توانست به میزان تقریبی 200 کیلو غله در آن بپاشد .
4- برکار barkaar : به زمینی معادل چهل قدم در چهل قدم را برکار می گفتند .
5- شَپ shap : شپ در واقع نصف برکار بود و به زمینی به وسعت 20 قدم در 20 قدم گفته می شد .
6- قدم : به فاصله ی بین دو کف پا در گام برداشتن بین پرشتاب و معمولی گفته می شد . در قدم کردن معمولا یک نفر که مورد تایید دیگران بود ، زمینی را قدم می کرد و دیگران در کارش دخالتی نمی کردند . او سعی می کرد پایش را تا آنجا جلو بگذارد که در راه رفتنش خللی پیش نیاید . در هنگام قدم کردن ، فاصله ی بین دو قدم ، از راه رفتن معمولی بیشتر بود .
7- رغال reghaal : فاصله ی تقریبی بین 20 سانتی متر بود . وقتی کشاورز با خر یا قاطر خیش می کرد ، هر ردیف که پیش می رفت عسل (فلزی که به خیش وصل بود تا زمین را بشکافد ) به پهنای تقریبی بیست سانتی متر ، زمین را شیار می زند که به هر ردیف ، یک رغال می گفتند . بنابراین کشاورز برای شخم زدن زمینی به وسعت 10 متر در 10 متر ، می بایست تقریبا 50 بار خیش کنان برود و برگردد تا آن وسعت را به طور کامل شخم بزند .
____________
منبع : گفتار محمد جعفر غلامی